جدول جو
جدول جو

معنی خراش برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

خراش برداشتن
(بَ بَ کَ دَ)
قبول خراش کردن. پذیرش خراش کردن
لغت نامه دهخدا
خراش برداشتن
زخمی شدن، مجروح شدن، خراشیدن، خراش خوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ زَ شُ دَ)
آغاز به راهروی کردن. آغاز رفتن کردن. راهی شدن. روانه شدن. برفتن درآمدن. رفتن آغازیدن:
راه برداشت، میدوید چو دود
سهم زد زآن هوای زهرآلود.
نظامی
لغت نامه دهخدا